شعر(دختر رشتی)

بیا بخون خودت لطفا
















این تمام زندگی منه بی تردید

نوشته شده توسط دختر رشتی در دو شنبه 19 فروردين 1398برچسب:,

و ساعت 11:28

مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه

مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه


شب که از راه میرسه غربتم باهاش میاد
توی کوچه های شهر باز صدای پاش میاد
من غمای کهنه مو بر میدارم که توی میخونه ها جا بذارم
می بینم یکی میاد از میخونه زیر لب مستونه آواز میخونه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه


گرمی مستی میاد توی رگهای تنم می بینم دلم میخواد با یکی حرف بزنم
کی میاد به حرفای من گوش بده آخه من غریبه هستم با همه
یکی آشنا میاد به چشم من ولی از بخت بدم اونم غمه ولی از بخت بدم اونم غمه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه


خسته از هر چی که بود خسته از هر چی که هست
راه میافتم که برم مثل هر شب مست مست
باز دلم مثل همیشه خالیه باز دلم گریه تنهایی میخواد
بر میگردم تا ببینم کسی نیست می بینم غم داره دنبالم میاد می بینم غم داره دنبالم میاد
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه

مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه
شب که از راه میرسه غربتم باهاش میاد

توی کوچه های شهر باز صدای پاش میاد
من غمای کهنه مو بر میدارم که توی میخونه ها جا بذارم

می بینم یکی میاد از میخونه زیر لب مستونه آواز میخونه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه

گرمی مستی میاد توی رگهای تنم می بینم دلم میخواد با یکی حرف بزنم
کی میاد به حرفای من گوش بده آخه من غریبه هستم با همه
یکی آشنا میاد به چشم من ولی از بخت بدم اونم غمه ولی از بخت بدم اونم غمه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه


خسته از هر چی که بود خسته از هر چی که هست
راه میافتم که برم مثل هر شب مست مست
باز دلم مثل همیشه خالیه باز دلم گریه تنهایی میخواد
بر میگردم تا ببینم کسی نیست می بینم غم داره دنبالم میاد می بینم غم داره دنبالم میاد


مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه


غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه

نوشته شده توسط دختر رشتی در یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:,

و ساعت 13:23

آسمون با من و تو قهره دیگه

آسمون با من و تو قهره دیگه

شبامون آخ که چه تاریک و چه سرده
دلامون جای غمه لونه درده
تورو بی من منو دور از تو گذاشته

چی بگم؟ با من و تو دنیا چه کرده؟
آسمون با من و تو قهره دیگه
هر کدوم از ما تو یک شهر دیگه
تو دلم این همه غم جا نمیگیره
چی به جز غم داره این دل که اسیره
گفتی از یاد میره این غمها یه روزی
تو دلم ریشه دوونده دیگه دیره
آسمون با من و تو قهره دیگه
هر کدوم از ما تو یک شهر دیگه
تو میگی نامه نوشتی نرسیده
از تو یک خط یا نشون هیچکی ندیده
منم امشب واسه تو نامه نوشتم
اما اشکام همه رو نامه چکیده
تو میگی نامه نوشتی نرسیده
از تو یک خط یا نشون هیچکی ندیده
منم امشب واسه تو نامه نوشتم
اما اشکام همه رو نامه چکیده

اما اشکام همه رو نامه چکیده
آسمون با من و تو قهره دیگه
هر کدوم از ما تو یک شهر دیگه
شبامون آخ که چه تاریک و چه سرده
دلامون جای غمه
لونه ي درده
تورو بی من
منو دور از تو گذاشته
چی بگم؟ با من و تو دنیا چه کرده؟
شبامون آخ که چه تاریک و چه سرده
دلامون جای غمه لونه درده
تورو بی من منو دور از تو گذاشته

چی بگم؟ با من و تو دنیا چه کرده؟
آسمون با من و تو قهره دیگه
هر کدوم از ما تو یک شهر دیگه
آسمون با من و تو قهره دیگه
هر کدوم از ما تو یک شهر دیگه

نوشته شده توسط دختر رشتی در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 17:13

ولی نرو

 

چرا حس میکنم هستی کنارم
چرا این رفتنو باور ندارم
چرا گم میکنم روز و شبارو
چرا حس میکنم داری هوامو

چرا هستی میونه خواب و رویا
چرا پر میشه تو هرم نفسها

دارم نفس نفس نبودن تو کم میارم
میخوای بری تورو به این ترانه میسپارم
ولی نرو .... نرو بمون ...
نرو که جز تو چاره ای به جز خودت ندارم
نرو بمون نرو بمون نرو بمون کنارم

اخه ترانه هام همش بهونت و میگيرن
اگه بری همه کهنه میشن بی تو میمیرن
اگه بری چشامو پشت جاده جا میذارم
اگه بری خود بارون میشم برات میبارم

دارم نفس نفس نبودن تو کم میارم
میخوای بری تورو به این ترانه میسپارم

ولی نرو .... نرو بمون ...
نرو که جز تو چاره ای به جز خودت ندارم
نرو خیال نکن بدون تو دووم میارم

نوشته شده توسط دختر رشتی در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 21:52

کجا برم خدا

 

کجا برم خدایا
آه
کجا برم خدایا به کی بگم غمم را که غم زبونمو سوزونده
چرا به لب بیارم که آتش درونم تا استخونمو سوزونده

این منم که قمارو باخته
رو نسیم آشیونه ساخته


کجا برم خدایا به کی بگم غمم را که غم زبونمو سوزونده
چرا به لب بیارم که آتش درونم تا استخونمو سوزونده

این منم که قمارو باخته
رو نسیم آشیونه ساخته


مستمو دیوونه ام گریه ی مستی شده همدم شبهای من آه
بر در میخانه ها حلقه شده تا ابد دست تمنای من آه
مستمو دیوونه ام گریه ی مستی شده همدم شبهای من آه
بر در میخانه ها حلقه شده تا ابد دست تمنای من آه
این منم که قمارو باخته

رو نسیم آشیونه ساخته

آه
کجا برم خدایا به کی بگم غمم را که غم زبونمو سوزونده
چرا به لب بیارم که آتش درونم تا استخونمو سوزونده



این منم که قمارو باخته
رو نسیم آشیونه ساخته
این منم که قمارو باخته

نوشته شده توسط دختر رشتی در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 21:46

تو ای خدای مهربون


خودم تنها ، تنها دلم چو شام بی فردا دلم
چو کشتی بی ناخدا به سینه ی دریا دلم
به سینه ی دریا دلم
تو ای خدای مهربان ، تو ای پناه بی کسان
به سنگ غم مشکن دگر چو شیشه مینا دلم
چو شیشه مینا دلم


تو هم برو ای بی وفا مبر بر لب نام مرا
دل تنگم بیگانه شد نمی خواهد دیگر تو را
نشان من دیگر مجو ، حدیث دل دیگر مگو
دلم شکسته زیر پا نمی خواهد دیگر تو را

نمی خواهد دیگر تو را
تو ای خدای مهربان ، تو ای پناه بی کسان

به سنگ غم مشکن دگر چو شیشه مینا دلم
چو شیشه مینا دلم

تو هم برو ای بی وفا مبر بر لب نام مرا
دل تنگم بیگانه شد نمی خواهد دیگر تو را
نشان من دیگر مجو حدیث دل دیگر مگو
دلم شکسته زیر پا نمی خواهد دیگر تو را


نمی خواهد دیگر تورا
تو ای خدای مهربان ، تو ای پناه بی کسان
به سنگ غم مشکن دگر چو شیشه مینا دلم
چو شیشه مینا دلم

نوشته شده توسط دختر رشتی در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 17:25

کي اشکاتو پاک ميکنه

کي اشکاتو پاک ميکنه
شبا که غصه داري
دست رو موهات کي ميکشه
وقتي منو نداري

شونه کي
مرهم هق هقت ميشه دوباره
از کي بهونه ميگيري
شباي بي ستاره


برگ ريزوناي پاييز
کي چشم به رات نشسته
از جلو پات جمع ميکنه
برگاي زرد و خسته

کي منتظر ميمونه
حتي شباي يلدا
تا خنده رو لبات بياد
شب برسه به فردا


کي از سرود بارون
قصه برات ميسازه
از عاشقي ميخونه
وقتي که راه درازه

کي از ستاره بارون
چشماشو هم ميذاره
نکنه ستاره اي بياد
ياد تو رو نياره

نوشته شده توسط دختر رشتی در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 17:23

سوغاتی


وقتی می یای صدای پات از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور که از همه دنیا میاد

تا وقتی که در وا میشه لحظه دیدن میرسه
هر چی که جادس رو زمین به سینه من می رسه

آآآآآآآآآآآی
ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام می رسم
به هر چی میخوام می رسم
وقتی تو نیستی قلبمو واسه کی تکرار بکنم ؟

گلهای خابالودرو واسه کی بيدار بکنم ؟
دسته کبوترای عشق واسه کی دونه بپاشه ؟
مگه تن من می تونه بدون تو زنده باشه ؟
ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام می رسم
به هر چی میخوام می رسم

ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام می رسم
به هر چی میخوام می رسم
عزیزترین سوغاتی غبار پیراهن تو
عمر دوباره منه دیدن و بوییدن تو
نه من تو رو واسه خدا نه از روی هوس می خوام
عمر دوباره منی تو رو واسه نفس می خوام


ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام می رسم
به هر چی میخوام می رسم
ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام می رسم
به هر چی میخوام می رسم


وقتی می یای صدای پات از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور که از همه دنیا میاد

تا وقتی که در وا میشه لحظه دیدن میرسه
هر چی که جادس رو زمین به سینه من می رسه

آآآآآآآآآآآی
ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام می رسم
به هر چی میخوام می رسم

نوشته شده توسط دختر رشتی در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 17:21

و

وقتی که تنهایی میاد ، حس می کنم که بی کسم
ثانیه ها نمی گذرن ، هیچ موقع فردا نمیآد
دلم دیگه زندگی رو با اینهمه درد نمیخواد
.
دیر گاهیست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه ز من بی خبر است که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام…
.
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم
حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم
.
اگر تنهایی ام چشم مرا بست / اگر دل از تنم افتاد و بشکست
فدای قلب پاک آن عزیزی / که در هر جا که باشد یاد ما هست
.

من و غم همچون برادر ، دست الفت داده ایم
رشته ی این دوستی محکم کند تنهایی ام

 

نوشته شده توسط دختر رشتی در سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 18:10

کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود

.

میدانی تنهایی کجایش درد دارد ؟ انکارش !
.
در قفس تنهاییم تنها یاد توست
که مرا به اوج همه ی دوست داشتنها به پرواز در می آورد

نوشته شده توسط دختر رشتی در سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 18:3

ع... غ...

مینویسم نامه و روزی از اینجا میروم
با خیال او ولی تنهای تنها میروم
در جوابم شاید او حتی نگوید “کیستی ؟
شاید او حتی بگوید “لایق من نیستی
مینویسم من که عمری با خیالت زیستم
گاهی از من یاد کن ، حالا که دیگر نیستم
.

این شعرها دیگر برای هیچکس نیست
نه ! در دلم انگار جای هیچکس نیست
آنقدر تنهایم که حتی دردهایم
دیگر شبیه دردهای هیچکس نیست
.

مثل آتیش تو صحرا / یا که طوفان تو دریا
مثل ظلمت توی شب ها / جون به لب موندم و تنها
.

 

در برهوت بی کسی ، تنها تو همزاد منی
ای نازتر از خواب شبم ، آیا تو هم یاد منی ؟
.
گر بدانم نیستی ، غمی نیست ز تنهایی / اینکه هستی و تنهایم ، غم دارم
.

از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس
این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست
میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم
حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم

 

نوشته شده توسط دختر رشتی در سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 17:57

غم

 

یه ادم دل شکسته که قطره های
بارون رو گونه هاش نشسته
آدمیکه تو دنیا از کسی خیر ندیده
یه ادم مهربون تو زندگی ندیده
جز حرفای بی معنی چیزی دیگه
نشنیده از حرفای آدما چیزی نفهمیده
دل نگرون نشسته به انتظار بارون
تا قطره های بارون رو گونه های بشینه
تا بتونه ادمی رو به مهربونی دلش تو قطره ها ببینه
منتظره تا قطره ها اسم اون و صدا کنن
با همدیگه بخونن یواش به او نگاه کنن
اون میخواد تا قطره ها غم دلش رو بدونن
قصه تلخ زندگیشو با هم دیگه بخونن

 

 

نوشته شده توسط دختر رشتی در دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 11:18

سعی کن آنچه مقدر است ، آرام تحمل کنی . سقراط

خوشبختی شکل ظاهری ایمان است ،تا ایمان و امید و سخت کوشی نباشد ،هیچ کاری را نمی توان انجام داد . هلن کلر

کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند . سقراط

یک زندگی مطالعه نشده ،ارزش زیستن ندارد . ژاک دوال

فکر نو بسیار ظریف و حساس است ،با یک ریشخند کوچک می میرد و کنایه ای کوچک آن را بسختی مجروح می کند. کارلایل

برای آن کس که ایمان دراد ، نا ممکن وجود ندارد.

رابینز

نوشته شده توسط دختر رشتی در یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 19:55

یکی بود یکی نبود..

یکی بود یکی نبود..

هرکی بود غریبه بود...

از دلم خبر نداشت..

که تورو از دلم ربود..

هرکی بود هرچی که داشت..

قد من عاشق نبود..

واسه چشمای سیات..

بخدا لایق نبود..

گول نگاشو خوردم و..

دلم رو بستم به چشاش..

دیوونه بودم مثله شمع..

یه عمری آب شدم به پاش..

بعد یه عمر آزگار..

عشق منو گذاشت کنار..

رفت پی یه عشق دیگه..

اونم سپرد به روزگار..

ا ز اولش هیچکی نبود..

هیچکی به دادم نرسید..

قصه من به سر رسید..

دلم به عشقش نرسید

 

ادامه مطلب

نوشته شده توسط دختر رشتی در یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 12:16

هستی را باختیم

باز دلم گرفته گریم اختیاری نیست

آخه جز گریه منو کاری نیست

یه عمری از محبت بی نصیبم ای خدا

آخه من غریبم ای خدا

کو خوبی کدوم مهر ما که چیزی ندیدیم

از این دنیای شیرین فقط سختی کشیدیم

کدوم بخت کدوم شانس ما که شانسی نداریم

هی پشت سر هم همش بد میاریم

ما خون جگر خوردیم سوختیم وساختیم

به جرم زنده بودن همه هستی را باختیم

 

 

 

ادامه مطلب

نوشته شده توسط دختر رشتی در یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 12:12

آرزو دارم عاشقشوی

من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است


این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم


می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتراز ما می روی

آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را

 

نوشته شده توسط دختر رشتی در یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 12:8

مرا نگاه کن ببین چه انتظاری به روی پلکهایم خانه کرده است .

غم را از چشمانم فقط تو میتوانی بخوانی

خود را به ندانستن نزن - می دانم که میدانی غصه در دلم خانه کرده است

نمیخواهم غصه ام را بخوری اما قصه ام را بدان

نوشته شده توسط دختر رشتی در شنبه 10 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 20:5

توراحس میکنم

توراحس میکنم هردم...


که با چشمان زیبایت مرا دیوانه کردی...


من از شوق تماشایت...


نگاه از تو نمیگیرم....


تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار....


ولی...افسوس...این رویاست....


تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم....


تو با من مهربان بودی...


واین رویا چه زیبا بود....


ولی.... افسوس.... که رویا بود

نوشته شده توسط دختر رشتی در شنبه 10 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 20:0

براي ان عاشق

براي ان عاشق بي دل مي نويسم كه حرمت اشكهايم را ندانست
براي ان مينويسم كه معناي انتظار را ندانست،


چه روزها و شبهايي كه به يادش سپري كردم


براي ان مينويسم كه روزي دلش مهربان بود


مي نويسم تا بداند دل شكستن هنر نيست


نه دگر نگاهم را برايش هديه ميكنم ، نه دگر دم از فاصله ها ميزنم


و نه با شعرهايم دلتنگي ها را فرياد مي زنم


مي نويسم شايد نامهرباني هايش را باور كند

نوشته شده توسط دختر رشتی در شنبه 10 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 19:56

خدایا توببین چقدر

خدایا توببین چطورشکستم چرا این آدما اینقده پستن

خدایا توببین چقدر غریبم ببین چطور منو دادن فریبم

خدایا توببین چطور له هم کرد همونی که منو عاشق ترم کرد

خدایا توببین چه کرده با من همونی که می گفت دوستت دارم من

خدایا توببین چه دردی داره وقتی مردنتم فرقی نداره

خدایا توببین دستامو پس زد به جای پرزدن واسم قفس زد

خدایا توببین چه بی کسم من برای زندگی بی نفسم من

خدایا توببین دارم میمیرم بزار بیام پیشت آروم بگیرم

خدایا من دیگه نفس ندارم بزار بیام پیشت قفس ندارم

خدایا این ترانمم تموم شد نیومداون کسی که آرزوم شد

نوشته شده توسط دختر رشتی در شنبه 10 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 19:53

       ۝توراميبينم وميلم زيادت ميشود هردم تورا

 ميبينم ودردم زيادت ميشود دردم

نوشته شده توسط دختر رشتی در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 17:27

   ۝    ديوانه كرد آرزوي وصل او مرا        

از سر برون نمي‌رود اين آرزو مرا

نوشته شده توسط دختر رشتی در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 17:21

۝     عاشقي پيداست از زاري دل

           نيست بيماري چو بيماري دل

نوشته شده توسط دختر رشتی در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 17:17

۝        ازسینه تنگم دل دیوانه گریزد      

       دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد

نوشته شده توسط دختر رشتی در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 17:14

 

۝    آنکه عاشقانه خندید خنده های منو دزدید

      پشت پلک مهربونی خواب یک توطئه میدید

نوشته شده توسط دختر رشتی در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 17:12

۝۝۝

۝گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی 

 با قلم نقش حبابی بر لب دریا

نوشته شده توسط دختر رشتی در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 17:9

۝

۝       هر کسی هم نفسم شد دست آخر قفسم شد

         منه ساده بخیالم که همه  کارو کسم شد

نوشته شده توسط دختر رشتی در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 17:7

روز و شبها رفت

من بجا ماندم در این سو شسته دیگر دست از کارم

 نه مرا  حسرت به رگها میدوانید آرزویی خوش

نه خیال رفته ها میداد آزارم

نوشته شده توسط دختر رشتی در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 17:2

آخرين سفر

آخرين سفر

ز سفري مي‌آيم...

ز شهر بعدِ شهري،

كوه‌ها، سپيداري

برف آلوده، گذاري...

چو آسمان؛

که سبك مي‌سازد

ز سنگينيِّ برف

ز دامنش، برف مي‌بارد...

حسِ سبكباليِ نو،

در من هست

آن هم، به طپش!

جسمم چون پَر گشت...

كارهايم؛

انجام بر همه شد...

نيست حقّي بر گردنِ من!

پايانه ره روشن شد...

گفتم به همه؛

تلخ بدرودم...

بدرودي

بي سلام و بي برگشتم!...

هرچه مي‌شد؛

كردم ماندني...

بيش از آنچه مانَدَم

ناي و تواني! 

نوشته شده توسط دختر رشتی در چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:,

و ساعت 21:3

ناله و فریاد

ناله را هرچند می خواهم که پنهان برکشم

سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن

 

نوشته شده توسط دختر رشتی در چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:"شعر(دختر رشتی)",

و ساعت 17:44

درباره ی ما

چیزی واسه گفتن ندارم.

دختر رشتی

»تعداد بازديدها:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


چت روم
خرید عینک آفتابی ساعت مچی عینک دودی خرید عینک ویفری خرید عینک مردانه فروشگاه عینک آفتابی خرید عینک آفتابی خرید عینک آفتابی خرید ساعت دیواری فروشگاه ساعت دیواری ساعت مچی اوقات شرعی